بهترین منبع برای شهاب حسینی
Image Map
Image Map

در حالی که پیش تر از ساره بیات و شهاب جسینی به عنوان بازیگران فیلم «لابیرنت» امیر حسین ترابی یاد شده بود، امروز پژمان جمشیدی به عنوان دیگر بازیگر این فیلم معرفی و اعلام شد که فیلمبرداری «لابیرینت» به تازگی در تهران آغاز شده است.

پژمان جمشیدی که امسال فیلم‌های «لونه زنبور» و «تگزاس» با بازی او در سینماهای کشور به نمایش درآمد، به تازگی بازی اش در فیلم «ما همه با هم هستیم» کمال تبریزی به پایان رسیده و جدیدترین بازیگری است که حضورش در «لابیرنت» قطعی شده تا در این فیلم برای اولین بار با شهاب حسینی و ساره بیات همبازی شود. به جز این سه بازیگر حضور غزاله نظر هم در این فیلم قطعی شده است.

فیلمبرداری «لابیرنت» که مضمونی اجتماعی دارد پس از مدتها دورخوانی و تمرین به تازگی در تهران آغاز شده و کارگردانی آن را امیر حسین ترابی بر عهده دارد.



برچسب‌ها: شهاب حسینی, لابیرنت
+ نوشته شده در  دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷ساعت 14:41  توسط هدیه  | 
 سلام به‌ دوستان خوب وبلاگ!
 چند وقتی یه سری مشکلات شخصی باعث شد نتونم به وبلاگ سر بزنم. اما  حالا اومدم تا با هم راجع تمام شدن سریال شهرزاد حرف بزنیم! آماده این؟؟
 
 اول‌ از همه بگم که من ۹۸‎٪ مطمئن بودم قباد رو‌ می کشن. هرچقدر هم که قباد به نظر ما  خاکستری بیاد، هر چقدر هم که فرهاد این اواخر فرهاد فصل اول‌ نبود، هر چقدر هم شهرزاد سر دو راهی مونده بود، باز هم شخصیتی که به عنوان خاکستری نوشته شده از همون‌ ابتدا، آخر یا می ره زندان یا می‌میره.
البته لحظاتی بود که فک می کردم شاید نویسندگان خلاقیت به خرج بدن و مثلا آدم خوب رو اینبار بکشن اما‌ خب اینطور نشد.
احتمالا خود نویسندگان هم فک نمی کردم قباد به شخصیتی این چنین خاکستری تبدیل بشه که باعث بشه مخاطبین از اینکه دوستش دارن از خودشون بدشون بیاد! این دقیقا مصداق عبارت انگلیسی هست که hate loving you. شاید هم‌ فکرشو می کردن و انتظار این ری اکشن ها رو داشتن. در هر‌ صورت، فک نمی کنم تو‌ هیچ ورژنی قباد زنده می‌موند.
اما باید اعتراف کنم که قسمت آخر از تمامی قسمت های این فصل بهتر بود. اکشن‌بود، احساسی بود؛ همه جوره یه سر و گردن بالاتر بود.
اینکه چطور همه چیز سر اومد هم.... باید بگم شیرین تو قسمت آخر دوباره یادمون انداخت که چرا ازش بدمون می‌اومد!! نکته ی دیگه اینکه این شیرین همچین قباد رو آدم بده کرده بود که انگار‌ قباد‌ تو‌ زیرزمین حبسش می کرده و شکنجه ش می داده!!! اون‌ قبادی که ما دیدیم از شروع سریال، فقط به شیرین محل نمی داد! درست همین هم می تونه خیلی تو‌ روحیه ی آدم خیلی تاثیر بگذاره اما اینکه شیرین چنین کینه ای به دل‌ بگیره و بخواد حتی قباد رو بکشه به نظرم‌ بی انصافیه. مخصوصا اینکه بیشتر این بدبختی ها از صدق سری باباش بود. خلاصه که شیرین حرصمونو در آورد قسمت آخری و‌‌ به قول یکی از کامنت های ایسنتا، آقای فتحی قباد رو کشت تا پسر خودش ارباب خونه بشه :))
 
به فرهاد هم کاری ندارم چون چندین بار گفتم نمی‌دونم چرا انقدر شخصیتش تغییر کرد. چرا یهو انقدر میل به شهید شدنش‌‌ زیاد‌ شد. حتی اون‌موقع که با اون‌ دختره بود، مهم‌ترین چیز براش اول عشق بود بعد سیاست. حالا این اواخر خیلی دیگه بیش از حد از قالب خودش در اومده بود. شاید به همین خاطر بود که خیلی ها به سمت قباد متمایل شدن چون فرهاد اون فرهاد همیشگی ش نبود.
اینکه خواهر شهرزاد آخر‌سر نفهمید که چرا شوهرش «خودکشی» کرده پایان جالبی نبود؛ اما خب از طرفی گواهی حال خیلی از زنان مملکت هست که از خیلی چیزها بی خبرن یا حتی اگه با خبر هم باشن باز هم پای شوهرهای خیانتکارشون‌ می مونن. شاید نویسندگان می‌خواستن تضاد بین شهرزاد و‌ خواهرش رو نشون بدن.
 
و‌ اما می رسیم به غم انگیز ترین صحنه ی کل سریال! لحظه ی مرگ قباد خیلی غم انگیز بود. با اینکه همه کم‌ و بیش می دونستیم اتفاق می افته اما باز هم دیدنش سخت بود؛ ‌ چقدر شهاب خوب بود. تا اونجایی که ذهنم یاری می کنه تو فیلمی نبوده که اینطوری لحظه ی مرگ شخصیتش به تصویر کشیده بشه و چقدر شهاب خوب بازیش کرد. همیشه گفتم باز هم می گم، سبک بازی شهاب با همتایای خارجی ش برابری می کنه. تک تک جزییات صورتش، حرکات بدنش. همه اصلا از سطح سینمای ایران بالاتره.
البته از حق نگذریم ترانه هم تو اون صحنه خوب بازی کرد. واقعا می شد احساسات عمیق شهرزاد رو‌ دید. شهرزاد این قسمت رو دوس داشتم. خودشم می دونست که باید از قباد بدش بیاد اما نمی تونست عشق رو‌ هم پنهان کنه. عشقی که تمام این مدت انکارش می کرد اما همه می دونیم که وجود داشت.
حالا برسیم به این تئوری هایی که دوستان دارن!!
اینکه همه ی اینا خواب بوده و قباد زنده س و اینا!!
من که بعید می‌دونم ادامه پیدا کنه. فک می کنم مردم بیش از حد از این پایان ناراحتن و‌ دوست دارن رسیدن حق به حقدار رو ببینن!
اما به نظر من شدنی نیست.
از نظر من این پایان منطقی ای برای قباد بود. اما از لحاظ احساسی؟ نه می‌تونستیم قباد رو‌ ببخشیم؛ شهرزاد هم‌ می تونست. حتی شیرین. به نظر من می شد.
نظر شما چیه؟؟

برچسب‌ها: شهاب حسینی, شهرزاد, فصل سوم, نقد و بررسی شهرزاد توسط هوادارن
+ نوشته شده در  دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷ساعت 14:38  توسط هدیه  | 

 سلام به دوستان همیشگی وبلاگ. بی حرف پس و پیش بریم به بررسی چندین  قسمت اخیر شهرزاد اما با یه سبک متفاوت.

 می خوام از همین جا چند تا تشکر بکنم از عوامل سریال و بعد برم سراغ "بررسی" نکات.

 + اول تشکر می کنم از نویسندگان عزیز که کلا نمی دونن چه کسی باید در مرکز توجه باشه. کانون اصلی داستان از  شهرزاد به شیرین به قباد به فرهاد به حشمت به  عمه ی قباد به هوشنگ به اصغری و حالا به اکرم تغییر کرد. شهرزاد حتی اگه بخواد ادای قهرمان ها رو هم در بیاره دیگه من مخاطب رو نمی تونه راضی کنه؛ انقدر که همه چیز بی هدف و بی ربطه.

+ تشکر ویژه دارم از امیر حعفری که در یک مونولوگ طولانی و حوصله سر بر به مخاطبین توضیح داد که چرا کینه ی دیوان سالارها رو داره. دوستان ِ نویسنده چیزی راجع فلش بک شنیدن؟ یا اینکه بذارن خود مخاطب با توجه به نشونه هایی که می ذارن داستان رو متوجه شه؟ بعید می دونم.

+ تشکر می کنم از پسر آقای فتحی که رسما هیچ زحمتی برای بازی کردن به خودشون نمی دن و بیشتر از اون تشکر می کنم از دوستان نویسنده که برای شخصیت ایشون جملاتی نظیر "بیا منو بخور" نوشتن. به حدی رسیدیم در سریال که مشخصه نویسنده ها زدن به پایه ی میزهاشونو و گفتن "اصلا به من چه" و هر جوری دوست داشتن دیالوگ نوشتن. می خوام بدونم چنین جملاتی اون موقع هم استفاده می شده؟!

+ تشکر می کنم از اکرم و گلاره عباسی که در این چندین قسمت اخیر فقط گریه و زاری کردن و طبق معمول کلیشه های سریال های ایرانی توهم زدن که بچه شون هنوز پیششونه و از این حرف ها. مشکلی نیست ما هم بخش های اکرم رو mute کردیم و فکر هم نمی کنم چیزی رو از دست داده باشیم.

+ تشکر می کنم (ولی صادقانه) از شهاب که بالاخره سعی می کنه یه جوری خودشو متفاوت نشون بده اما مشخصه که اونم خسته س و اصلا حوصله ی قباد رو نداره. درست مثل من.

خب تشکراتم تموم شد!!

حالا جدا از شوخی، داستان الکی بیخودی داره کش می یاد. الان این داستان امیر جعفری چی اضافه می کنه به داستان اصلی؟ آیا دشمنان و خونخواهان بزرگ آقا کم بودن؟ نخیر، نبودن و نیستن. چرا باید حالا یکی اونم با این بازی بد و (از نظر من) چندش آور جعفری انقدر داستانش بزرگ بشه؟

آیا فرهاد قراره بمیره؟ چرا دیگه دیوان سالارها ابهت قبل رو ندارن؟ یکی از مهم ترین و جذاب ترین نکات در مورد فصل اول همین ابهت و مرموز موندن بزرگ آقا بود. اما حالا چی داریم از این عمارت؟ هیچی.

واقعا نمی دونم در مورد چی باید بنویسم؟ هیچ چیز سریال دیگه خوب نیست. کاراکترهای جدید همه حوصله سر بر و کلیشه ای هستن و از همه بدتر لج آدمو در میارن! چطور می شه همچین کاراکترهایی رو دنبال کرد و دوست داشت؟!

نظر شما در مورد این چند قسمت آخر چیه؟


برچسب‌ها: شهاب حسینی, شهرزاد, فصل سوم, نقد و بررسی شهرزاد توسط هوادارن
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 0:14  توسط هدیه  |